بیدفا بیدفا داستان جالب - جوک بانک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شما را به دوری از هوس سفارش می کنم که هوس به کوری فرا می خواند و آن گمراهی آخرت و دنیاست [امام علی علیه السلام]

آزمون اخذ گواهینامه تخصصی ازدواج

ارسال‌کننده : وحید در : 90/6/17 3:36 عصر

با توجه به این که طبق گفته رییس جدید سازمان ملی جوانان، قرار است اخذ گواهینامه تخصصی ازدواج برای پسران اجباری شود و دخترها تنها اجازه بله گفتن به کسانی را داشته باشند که دوره سه ماهه مهارت های ازدواج را گذرانده باشد.

از این روی، یک عدد آزمون اختصاصی طراحی کرده ایم تا در پایان دوره ، جوانان را با آن محک بزنند و گواهینامه ازدواج را به کسانی بدهند که در پاسخگویی امتیاز خوبی کسب کرده باشند.

* در جاده زندگی مشترک، هر یک از تابلوهای زیر به چه مفهومی اشاره دارند؟

الف. فرمان زندگی را از همان اول، خودت به دست بگیر
ب. اگر پرسپولیسی هستی آن گاه همسرت نباید استقلالی باشد

الف. انتخاب همسر از بین آدمهای برجسته
ب. شکم برجسته ممنوع!

الف. همیشه راه راست را برو
ب. به طرف منزل مادرزن

ازدواج:
الف. آغاز آزاد روابط
ب. ‌پایان روابط آزاد

 

الف. لطفا موالیدتان را کنترل کنید!
ب. یکی کمه، دو تا غمه، سه تا که شد خاطرجَمعه!

الف. به سراغ شوهر که می روی تازیانه را فراموش نکن!
ب. کتک زدن ممنوع

الف. همسرت را نپیچان
ب. دم درآوردن ممنوع!

الف. ماه عسل به دریا نروید، غرق می شوید، حسرت به دل می مانید!
ب. زیرآبی رفتن ممنوع

الف. وفاداری در حد سگ
ب. اخلاق سگی ممنوع

الف. به پای هم پیر شوید
ب. پیرتان در می آید!

الف.  ladies next
ب.  محل وقوع عشق های خیابانی

الف. بعد دوسال راه میندازیم یه مخزن گنده جوجه کشی!
ب. دو فرزند کافی است!

الف. همدیگر را دور نزنید!
ب. دور همدیگر بگردید!

الف. هنگام دعوا از چکش استفاده نکنید
ب. زندگی شما به بن بست رسیده است




کلمات کلیدی : داستان جالب

آبدارچی شرکت مایکروسافت

ارسال‌کننده : وحید در : 90/6/17 3:16 عصر

مرد بیکاری برای آبدارچی گری در شرکت مایکروسافت تقاضای کار داد. رئیس هیات مدیره با او مصاحبه کرد و نمونه کارش را پسندید.سرانجام به او گفت شما پذیرفته شده اید. آدرس ایمیل تان را بدهید تا فرم های استخدام را برای شما ارسال کنم.مرد جواب داد : متاسفانه من کامپیوتر شخصی و ایمیل ندارم.رئیس گفت امروزه کسی که ایمیل ندارد وجود خارجی ندارد و چنین کسی نیازی هم به شغل ندارد.

مرد در کمال ناامیدی آنجا را ترک کرد. نمی دانست با ده دلاری که در جیب داشت چه کند.تصمیم گرفت یک جعبه گوجه فرنگی خریده دم در منازل مردم ان را بفروشد. او ظرف چند ساعت سرمایه اش را دوبرابر کرد . به زودی یک گاری خرید. اندکی بعد یک کامیون کوچک و چندی بعد هم ناوگان توزیع مواد غذایی خود را به راه انداخت.

او دیگر مرد ثروتمند و معروفی شده بود. تصمیم گرفت بیمه عمر بگیرد. به یک نمایندگی بیمه رفت وسرویسی را انتخاب کرد. نماینده بیمه آدرس ایمیل او را خواست ولی مرد جواب داد ایمیل ندارم. نماینده بیمه با تعجب پرسید شما ایمیل ندارید ولی صاحب یکی از بزرگترین امپراتوریهای توزیع مواد غذایی در آمریکا هستید. تصورش را بکنید اگر ایمیل داشتید چه می شدید؟ مرد گفت احتمالا آبدارچی شرکت مایکروسافت بودم




کلمات کلیدی : داستان جالب